سفر
خیلی عجیب بود که همسر که انقدر حساسه دیروز بهم پیام داد که بریم کیش؟؟ گفتم نمیدونم ولی خیلی دلم سفر میخواد. شب که اومد گفت یکی از همکارام داره میره و گفته شمام بیاین بریم. از طرفی خیلی دلمون سفر میخواد و از طرفی ترس داریم. فعلا که دل به دریا زدیم و واسه اواسط اسفند بلیط گرفتیم. نمی دونم کار درستی کردیم یا نه. مخصوصا با وجود بچه کوچیک. خیلی هنوز دو دلیم. ولی واقعا خیلی به سفر نیاز داریم. دو ساله که هیچ جا نرفتیم چون من که باردار شدم دیگه نرفتیم جایی. با اینکه خیلی از رفتن خوشحالیم اما هر دو استرس هم داریم. خدا خودش به خیر کنه. من که بیشتر از یک ساله که حتی یه خرید هم نرفتم. همش اینترنتی خرید کردم واقعا دیگه خسته شدم از خونه موندن. به همسر گفتم همه مردم که دارن زندگی عادی میکنند ، حالا یه بار هم بذار ما مثل اونا رفتار کنیم انشالله که مشکلی پیش نمیاد
عجیب اینکه به داداش هم پیام دادم که میای با ما کیش؟ و منتظر بودم که بگه مگه دیوانه ای میخواید برید سفر ولی در کمال تعجب گفت فکر نمیکنم اون موقع ایران باشم ولی اگر بودم باهاتون میام. کلی متعجب شدم آخه داداش من انقدر وسواس داره که نگو. توی خونه مرتب در حال دست شستنه و دست به گوشی هیچکی و حتی ریموت تلویزیون نمیزنه . مثلا اگه گوشی ما را دست بگیره بعدش میره 5 دقیقه دستاشو میشوره. حالا اینکه گفت اگه ایران بودم میام واسم خیلی عجیب بود چون واقعا انتظار داشتم به ما هم بگه نرید!